طراحی اقدامات ضدامنیتی در قبال جامعه ایرانی از مهم ترین محورهای اتاق فکر جریان استکباری برای ضربه به منافع ملی است. در این طراحیها محورهای نوپدید با کاربست مدلهای علوم شناختی با هدف چارچوب سازی سیاسی صورت می گیرد تا مسیرهای شناختی برای جامعه هدف دچار اختلال برداشت در پیام شود. از ابزارهای دشمن در جنگ شناختی که علیه این مرز و بوم به راه انداخته، فعالسازی گسلهای اختلاف میان دو ملت ایران و افغانستان است. حجم بالای تولید محتوای حساسیتبرانگیز با محوریت «افغانستانهراسی» در حالی است که کشور برای ساماندهی وضعیت مهاجران افغانستانی برنامه دارد و طرحهای متنوعی در این زمینه تدوین شده و در دست اجراست که میتواند در ساماندهی وضعیت مهاجران افغانستانی مؤثر باشد. موضوع «افغانستانهراسی» سیستماتیک است. بررسیهای انجام شده نشان میدهد بخش زیادی از محتوای تولید شده با محوریت «افغانستانهراسی» در ایران، محتوای صداگذاری شده مربوط به سالهای گذشته است که با استفاده از تاکتیکهای عملیات روانی، میکوشد افکار عمومی جامعه را ملتهب کند. برهمین اساس هم بود که در روزهای اخیر شاهد بودیم کوشیدند با انتشار وسیع این دست تصاویر، اینگونه القا کنند که مرزها مملو از مهاجران است؛ درحالیکه مرزهای ایران و افغانستان روزهای عادی را پشتسر میگذارد و فضاسازیهای انجام شده بسیار دور از واقعیت است. بخشی از مسئولیت آتشبیاری در معرکه قومیتی و نژادپرستانه در دوسوی مرز ایران و افغانستان این روزها برعهده رسانههای غیرایرانی در لندن است. در این میان شبکههای تلویزیونی «بیبیسی فارسی» و «منوتو» و «رادیو فردا»، نقش پررنگی در برجستهسازی خبرها و گزارشهای جهتدار با اهداف قومیتی و نژادپرستانه دارند. پیشبرد پروژه های ضد انقلاب اسلامی نیازمند ایجاد مشکل در حوزه درون و بیرون کشور است و دشمن دریافته است که جمهوری اسلامی ایران مستحکم تر از آن است که با ایجاد مشکل در یک ناحیه خم به ابرو بیاورد. لذا دنبالکردنِ پروژه درگیرسازی در داخل (که در صورت ایجاد بحران میان جامعه مهاجر و جامعه میزبان ابعاد وسیعی خواهد داشت) و در خارج (خصوصا در مرزها) را دنبال می کنند.
در جنگ شناختی، رسانه ها نیروهای خط مقدم برای ادراک سازی هستند. بنابراین باید محورهای هریک از اقدامات آنان برای تحلیل رویدادها و طرح ریزی مدنظر قرار بگیرد. در همین راستا از منظر تحلیلی می توان الگوی رفتار بی بی سی فارسی را مدنظر قرار داد که براساس یافته های تحقیقی محققان درج گردید. در گام اول محور تحریک ایرانیان علیه افغانستانیها است؛ در این راستا غیرعادی جلوهدادن حضور شش هزار زندانی افغانستانی در ایران؛ حدود یک ماه پیش، مدیرکل کنسولی وزارت امور خارجه ایران به ارائه آماری از وضعیت شهروندان خارجی محبوس در ایران پرداخت و در این میان از آنجا که بیشترین شهروندان خارجی ساکن ایران، اهالی افغانستان هستند، بهصورت طبیعی نیز بیشترین حجم زندانیان خارجی در ایران متعلق به شهروندان افغانستانی است. بیبیسی تیتر خبر خود درباره حضور 6هزار زندانی افغانستانی در ایران را بهگونهای تحریکآمیز منتشر کرد که در نگاه اولیه آمار غیرطبیعی و عجیب بهنظر میرسید. محور دوم تلاش برای القای نگرانی به ایرانیان است؛ در این رویکرد بیبیسی همچنین میزگردی را با عنوان «حضور گسترده افغانها در ایران؛ فرصت یا تهدید؟» تهیه و در آن برنامه مجری تلاش کرد تا حضور مهاجران افغانستانی را تهدیدی برای ایران توصیف کند. درحالیکه در هر کشوری، مهاجران از همه کشورها هم میتوانند دارای فرصت و هم تهدیدات خاص خود باشند. در نقطه مقابل تحریک افغانستانیها علیه ایرانیان در این شبکه دروغین بود. محور اول القای عدمانجام امور اداری مهاجران افغانستانی در ایران بود؛ بیبیسی همچنین در گزارشهایی تلاش داشته تا نارضایتی مهاجران افغانستانی در ایران را برجسته کند. ازجمله در گزارشی به مراجعه بینتیجه مهاجران افغانستانی به ورزشگاهی جهت دریافت کارت سرشماری اشاره کرده و ناراحتی مهاجران افغانستانی از این موضوع در جنوب تهران را پررنگ کرده است. این در حالی است که بهطور کلی سرشماری و ساماندهی مهاجران در هر کشوری کاری زمانبر است و نمیتوان انتظار داشت این کار در چند روز انجام شود. محور دوم در مسیر ادراک سازی منفی افغانستانیها، دستگیری مهاجران افغانستانی در ایران بود. در همه دنیا ساماندهی منطقهای اتباع مهاجر کاری طبیعی و قانونی است، اما بیبیسی فارسی در گزارش خود بدون اشاره به برنامهریزی وزارت کشور ایران برای ساماندهی اتباع خارجی در استانهای مختلف به ممنوعیت اقامت اتباع افغانستانی در کرمانشاه اشاره کرده و تلاش داشته تا دستگیری اتباع توسط پلیس در کرمانشاه را پررنگ و نوعی هراسافکنی برای مهاجران افغانستانی ایجاد کند.
چشم انداز راهبردی
شرایط طراحی ضدانقلاب برای آینده جمهوری اسلامی ایران به نحوی است که نمایانگر لایههای پنهان و آشکار برای وضعیتهای مختلف است. گام اول اقدامات آنان در پاییز سال 1401 با محوریت اقدامات خشونت آمیز و تجزیه طلبانه با کنشگری گروه های تروریستی و عناصر آشوبگر رقم خورد. آنان آشوب سراسری را با هدف اختلال در روند ایجاد وضعیت پایدار مدنظر قرار دادند و برای ارتقای ضریب عملکردی از شخصیت های رسانه ای مخصوصا سلبریتیها بهره جستند. با این وجود طراحی آنان با حضور مردم علیه آشوبگران به شکست انجامید. گام دوم برای ایجاد آشوب در کشور در سالگرد فوت خانم مهسا امینی طراحی شده بود. آنان خواهان بازگشت آشوب به عرصه میدانی بودند ولی با اقدامات صیانتی نهادهای امنیت ساز این پروژه شکست خورد. در گام سوم آنان در تکاپو برای ایجاد دوقطبی جدال آمیز میان جامعه ایرانی با مهاجران افغانستانی هستند این طراحی دارای عمق راهبردی بیشتری است. این طراحی خواهان ضربه به «عمق هویتی ایران فرهنگی» است تا از این طریق جدال خشونت آمیز میان میزبان و میهمان صورت بگیرد. هرچند پروژه افغان ستیزی کارکرد مقطعی دارد و احتمال رخدادهای ناگوار دور از ذهن است ولی تکاپوی دشمن ایجاد ادراک پایدار منفی میان دوجامعه است که این رویکرد یکی از دلالت های جنگ شناختی دشمن است و باید در تقابل با این رویکرد در گام اول هشداردهی نسبت به پروژه دشمن صورت بگیرد و در گام دوم باید رویکرد تهاجمی داشت که رسانه های اثرگذار دشمن خلع سلاح شوند. این مسیر برون داد ضریب دهی به پیوندهای مشترک هویتی در دوکشور است و همچنین نقشآفرینی نیروهای فاطمیون در قالب مدافعان حرم برای صیانت از محور مقاومت در مقطع درگیری با نیروهای تروریستی تکفیری است. بنابراین جنگ اصلی، جنگ تحریف با جنگ تبیین است. از سوی دیگر موج خطرناکی از مهاجرستیزی به ویژه افغان ستیزی همراه با مجموعه اخبار و تحلیل های ناصحیح در مورد وقایع افغانستان، فضای مجازی ایران و برخی روزنامه های ایران را پر کرده است. مدیریت صحیح مسأله مهاجرین امری است عقلانی و ضروی که حتما بایستی انجام پذیرد اما جوسازی رسانه ای مسموم اخیر، مسأله دیگری است که دشمن روی تبعات امنیتی آن حساب کرده است. عدم رسیدگی به این شایعه پراکنی و دیوسازی از مهاجرین و حاکمیت کنونی افغانستان، وضعیت فضای ذهنی و روانی جامعه و حتی مسئولین امر را تحت الشعاع قرار خواهد داد. مسعود پورسیدی
ارسال نظرات